سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدیریت حب و بغضها

 

اساس و پایه مدیریت انسان، جامعه و تاریخ مدیریت حب و بغض هاست. دشمنان ما نیز بر این پایه سرمایه گذاری عظیمی بر روی عرصه ی هنر در جهت اهداف خود نمودند. هالیود یکی اصلی ترین ابزار مدیریت کلان تمایلات عمومی جهانیان است. آنها از طریق هنر میلها و نفرت های جدیدی در تمامی ابعاد روابط فردی، اجتماعی و جهانی ایجاد نمودند. گرایشها و تمایلات جدیدی ایجاد کردند که اصلا به شکل موجود سابقه ندارد، به عنوان مثال تنوع طلبی جمعی، مدگرایی سازمانی، ابتذال جمعی، از طریق ابزارهای همچون اینترنت، ماهوارهها. در این فضا به تعبیر روایات منکر، معروف و معروف، منکر گردیده است. به اکثر مردم جهان تحت عنوان مدرن سازی ظلم می شود و از رهگذر آن اقلیتی بیشترین ثروت و امکانات جهانی را در اختیار دارند و کمتر کسی احساس ظلم می کند.

ظلم های پیچیده ای به زنان می شود و تحت عنوان آزادی توجیه می شود و عجیب این که عده ای هنوز به دنبال آن می دوند.

مدیریت، امروز، مدیریت تمایلات است و از زنان بیشترین استفاده را در تمامی ابعاد می نمایند.

در گیر شدن با فرهنگ فاسد غرب و تحریک تمایلات عمومی جهانیان با تبیین این مظالم از طروق مختلف از جمله هنر، فیلم و...   در عقب راندن این فرهنگ از درون جوامع بسیار مؤثر است، همان گونه که آن ها سعی در مدیریت تمایلات در جهت مفاسد و دنیا طلبی نمودند و ابزارها و تکنولوژیها و تمدن متناسب با آن را ایجاد نمودند و روابط داخلی و جهانی را به هم ریخته و ساختارها و سازمان های جهانی متناسب با آن را ایجاد کردند، ما نیز باید مدیریت تمایلات عمومی در جهت مقابل با مفاسد و دنیا طلبی در تمامی ابعاد و تولید ابزار، متناسب را در دست گیریم. اساس و پایه ی مدیریت صحیح تمایلات عمومی؛ ایجاد این احساس است که تمدن و ساختار موجود جهان و فرهنگ فاسد غرب به بشریت ظلم می کند، کسی نباید احساس خوشحالی و سرمستی و زیبایی نسبت به تمدن موجود غرب کند. تمدن غرب در ذهنها زشت و ظالمانه جلو کند، ظلمهای تو در تویی که نسبت به بشریت صورت می گیرد، مردم جهان درک کنند.

 اساس مشکلات بشریت شیفتگی نسبت به تمدن و ساختار غرب است. تمدن غرب یک پارچه است و پایه و اساس آن بر ظلم به بشریت در تمامی ابعاد بنا شده. چه ظلمی بالا تر از این که تمام همت جهانیان را صرف حفظ ، ترمیم و توسعه ی همین ساختار و تکنولوژیها تحت عنوان توسعه ی پایدار می شود و در این بین صدها میلیونها نفر قربانی می شوند وعلی رقم این قربانیها هنوز تمدن غرب در ذهنها و روحها زیبا جلوه می کند. این ظلم به بشریت است. اینکه تمام همت انسان ها معطوف به همین دنیا نماییم بزرگ ترین ظلم است ولی متأسفانه بسیاری این ظلم را درک نمی کنند. دغدغه اصلی بسیاری رفع مشکلات اقتصادی است نه عبور از دنیا، ساختن دنیای متناسب با آخرت و... انشاء الله بخشی از ظلم در قالب طنز در وبلاگ دیگرم (رقص توهم به آدرسKOSRi115  ) می آورم.

یکی از مظالم غرب، ظلم به خانواده است. در سابق و در برخی محیطهای کوچک امروزی که آلوده به توسعه ی غربی نشده بیشترین تلاش زن و مرد حفظ و نگه داری از خانواده و تربیت فرزندان بوده. هدف صرفا هدف فردی نیست، زنها و مردها ولو کارهای پر مشقت  و طاقت فرسا انجام داده ولی هدف اصلی حفظ خانواده بوده. آنها از امکانات امروزی برخودار نبوده ولی معمولا رابطه ی صمیمی و اهداف مشترک زیادی داشتند. اما امروزه به ظاهر سطح رفاه اجتماعی بالا رفته، این روابط عاطفی به هم ریخته، هر فردی به دنبال ارتقاء وضعیت خود است، زن برای خودش جدا، مرد هم جدا و خانواده و حفاظت از آن امری تبعی گردیده و بالاتر؛ صرفا برای استفاده ابزاری برای رفع نیازهای مختلف بوده تا زمینه ارتقاء شخصی فراهم شود. مثلا امنیت روحی لازم، تا بتواند مثلا در شغل یا تحصیل یاتحقیقش موفق تر باشد. این یکی از مظالم پیپچیده دنیای مادی موجود است که بر بشریت تحمیل شده یعنی همان اومانیسم و انسان محوری و اصل قرار دادن خود. اقتصاد و سیاست و فرهنگ غرب به این بنیان استوار است. اگر اصل منافع خود باشد، تمام همکاریها و تعاملات نیز بر همین اساس استوار می شود، نتیجه هر جا منافع، خواست و تمایلات انسان به خطر افتاد دست به معارضه می زند. البته مواردی برای رسیدن به دنیای برتر همکاری سازمانی می نمایند ولی در مواردی که احساس کنند این همکاری به ضررشان است، رو به معارضه می آورند و اسم آن را رقابت آزاد می گذارند. توسعه ی اختلافات خانوادگی، طلاق ها، روابط نا سالم با دیگران و... ناشی از الگوهای غربی است. نفس همین اختلافات بیانگر ظلم غرب به بشریت است . ساختار تمدنی به گونه ای است که بیشترین ظلمها به خانوادهها صورت می گیرد. بسیاری چون این تحلیل از اختلافات خانوادگی را ندارند، صرفا رو به اتهام زنی به طرف مقابل می آورند و حداکثر وجود مشکلات اقتصادی را عامل می دانند. در حالی که ریشه و اساس مشکلات به الگودهی غرب به تمایلات و ساختارهای اجتماعی برمی گردد. البته این امر به معنی نفی اختیار افراد نمی باشد، بلکه بررسی جامعه شناسی آن است. بنیان این الگوها اصل قرار دادن خواسته های شخصی یا سازمان خود و ترجیح خود بر دیگران است. رهآورد این مبنای شیطانی توسعه ی تنازعات خرد، کلان، انسانها با هم ، افراد با حکومتها ،حکومتها با مردم، شرکتها، مناطق مختلف سیاسی و جغرافیایی با هم و... اینان مظالم آشکار و پنهان غرب به بشریت است. اگر مردم جهان این مظالم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را بدانند، نفرتشان نسبت به غرب به شدت اوج می گیرد و زمینه ی تغییر ساختار های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به نفع دین داران و محرومین بیشتر فراهم می شود انشاءالله.      1390/6/31


» نظر